چگونه روستاها را توسعه دهیم؟ نامهای مختلفی از تشکیلاتهای متعددی حتماً به گوشتان خورده است که هر کدام بهنحوی بهدنبال کمکرسانی به روستاها بودهاند یا دغدغۀ توسعۀ منطقهای داشتهاند یا در جهت کمک به محرومین انگیزهمند بودهاند. جهاد سازندگی، بسیج سازندگی، گروههای جهادی، NGO های مختلف و… . وجه مشترک بسیاری از فعالیت این گروهها در دو دهۀ اخیر، یاریرسانی با حضور در روستا بوده است. گروههای جهادی به روستاها میروند و خانه میسازند، NGO ها به روستاها میروند و برای مردم آنجا کمک میبرند، پزشکان به روستاها میروند و رایگان مردم را ویزیت میکنند و… . علیرغم ارزشمندبودن تمامی فعالیتهای یادشده و یادنشده، همۀ این حرکتها به نقیصهای گرفتارند: هیچکدام از این فعالیتها روستاها را رشد نمیدهند که هیچ، گاه مخدرند! روستاها توسعه مییافتند، ولی کمجمعیت میشدند. روستا چیزی نداشت که اهل خود را، بهویژه جوانانش را، در خود نگه دارد.
اینجاست که سؤال عوض میشود: چگونه روستاها را روستاییان توسعه دهند؟ این، انگیزه و ایدۀ اصلی شکلگیری مجموعۀ «باشگاه کشاورزان جوان» بود. تلاشی برای آنکه جوانان روستا برانگیخته و پرانگیزه شوند تا خودشان روستایشان را آنطور که دوست دارند بسازند. دغدغهها عوض میشود! دیگر مسئله این نیست که یک روستا خانۀ بهداشت دارد یا نه؟ به آنجا آبرسانی شده است یا نه؟ روستا روش مناسب آبیاری را انتخاب کرده یا نه؟ مسئله این است که: چرا جوانان روستا دغدغهای ندارند که آبیاری روستا را بهبود دهند؟ آیا جوانان روستا به اندازۀ کافی انگیزه دارند تا روستایشان را متحول کنند؟ آیا جوانان روستا بهاندازۀ کافی اعتماد بهنفس دارند تا آنچه میخواهند انجام دهند؟ آیا جوانان روستا بهاندازۀ کافی میدانند چه میتوانند انجام دهند؟ آیا جوانان روستا به اندازۀ کافی امید…
از کتابخوانی تا باشگاه
آقا ناصر صاحبی، از جهادیهای قدیمی مؤسس این نهاد مردمبنیاد است. صاحبی، در جوانی با شعار «کتابخوان بسازیم»، به ساختن کتابخانه در روستاها رو میآورد. کتابخوانسازی، با کتابخانهسازی شروع میشد و به جلسات بحث و تحلیل و برنامههای مهارتآموزی و برنامههای اجتماعی در همان روستا کشیده میشد. سالها بعد با کمک همان جوانان روستایی بنای کار روی مدل جدید مدیریت روستا زده میشود.
صاحبی در اینباره میگوید: «با کمک همین بچههای آلیاسین، گفتم میخواهم روی مدل مدیریت مردمی روستا کار بکنم که اول، به مردم متکی باشد. دوم، بتواند مسائل فرهنگی و اجتماعی خودش را سامان بدهد. تشکلهایی را که در داخل کشور بود، مطالعه کردیم. خواستیم ازطریق اینترنت، چهار کشور را بررسی بکنند: اول آلمان بهدلیل نظمشان؛ دوم ژاپن بهدلیل آیندهنگری که در حوزۀ برنامههای جوانان دارند، مثل تأسیس سازمان کشاورزان فردا؛ سوم هند بهدلیل مشابهتهایی که در برخی زمینهها با کشورمان دارد و چهارم سنگال بهدلیل برنامههایی که برای توانمندسازی مناطق محروم داشتند. رسیدیم به اینکه در روستا باید سازمانی مردمنهاد داشته باشیم مربوط به جوانان روستایی. سن جوانی را هم ۱۶ تا ۲۹سال نمیدانیم؛ چون بر آموزههای دینی مبتنی نیست. سن جوانی را ۱۶ تا ۳۵ سال اعلام کردیم.»
یک تفریحِ ارزشمند
نتیجۀ این مطالعه میشود الگوی باشگاه کشاورزان جوان. باشگاه یعنی تفریح، محیطی با حضور همفکران، در جمع، منزوینبودن. صاحبی میگوید: «برای اینکه این الگو را ارائه بدهم، یک خاطره از مقام معظم رهبری میخوانم: «تفریح من در مدت طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبهها بود. (خوب دقت کنید: تفریح، محیط طلبگی، در جمع، منزوینبودن.) به مدرسۀ خودمان میرفتم. جو طلبهها برایمان جو شیرینی بود. طلبهها دور هم جمع میشدند. صحبت و گفتوگو و تبادل اطلاعات میکردند و حرف میزدند. محیط مدرسه برای خود طلبهها مثل یک باشگاه محسوب میشد. در وقت بیکاری آنجا دور هم جمع میشدند.»
صاحبی در ادامه بیان میکند: « این سازمان مردمنهاد را برای وزیر آنوقت جهاد، معرفی کردم که باشگاه کشاورزان جوان میتواند در کنار مدیریت توسعۀ روستا، کتابخانهها را هم اداره کند؛ اشتغال ایجاد کند؛ آموزش و ترویج داشته باشد؛ امور فرهنگی داشته باشد؛ ورزش و نشریه و سایت داشته باشد. در واقع همۀ بچههای روستا را، چه آنها که رفتهاند و چه آنها که ماندهاند، زیر چتر خودش جمع کند و حرف برای گفتن داشته باشد.»
باشگاه کشاورزان جوان یکی پس از دیگری در روستاها تشکیل میشود. یک نمونه، روستای کریمآباد رشتخوار که میرفت خالی از سکنه شود، ناگهان زنده میشود، روند مهاجرت معکوس میشود، جوانان برمیگردند، برنامۀ توسعۀ روستا توسط خود جوانان نوشته میشود و… اکنون دغدغۀ این روستا پس از موفقیت توسعۀ کشاورزی و دامداری، توسعۀ کار و اشتغال، توسعۀ آموزش و پرورش در روستا و جذب گردشگر است! کریمآباد رشتخوار خراسان تنها یک نمونه است و این نمونهها در جنوب کرمان یا شمال خوزستان کم نیستند.
برای برانگیختن
موفقیت جوانان روستاها یکی پس از دیگری و در میانگذاشتن تجربیات خود با دیگر روستاییان سراسر کشور باعث جذبشدن بیشازپیش جوانان روستاها به مجموعۀ باشگاههای کشاورزان جوان و کسب تجربه و الگوها از این نهاد میشود. اردوهای جهادی جدید شکل میگیرد! دانشجویان دانشگاهها دیگر نه برای دیوارکشی یا کانالسازی که برای برانگیختن روستاییان به روستاها میروند. حضور مستمر ۱۸ ماهۀ برخی مدیران جوان باشگاه کشاورزان جوان در روستاهای اطراف شوش، نتیجهاش میشود احیای کشاورزی، تولید و زندگی روستاییان آن منطقه و از آن مهمتر گستردهتر شدن شبکۀ کشاورزان جوان در سراسر کشور.
باشگاه کشاورزان جوان، نه یک تشکیلات پربودجه بود و نه یک خیریۀ سانتیمانتال. نه کرور کرور نیروی انسانی به روستاها روانه کرد و نه برای شروع کارش کرور کرور جذب بودجه. بلکه با کاشتن بذر خودباوری و ارائۀ یک الگوی مشخص و فراهم کردن کانالی برای تبادل نظر، همفکری و انتقال تجربیات، زمینۀ رشد و گسترش روستا را به دست خود روستاییان رقم میزند. هرچند در کنار تمامی این ارزشهای خلق شده توسط این نهاد برای روستاییان، نباید نقش اخلاص، صفا، کار جهادی شبانهروزی، تلاش بیچشمداشت و دغدغهمندی و پرانگیزگی اعضای این باشگاه را در گسترش فعالیت و اثرگذاری کارهای این نهاد فراموش کرد. باشگاه کشاورزان جوان، «به دانهای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخهای نازک و ضعیف بود، بعد از آن قوّت یافت تا آنکه ستبر و قوی شد و بر ساق خود راست و محکم ایستاده است، طوری که کشاورزان را در تماشای خود حیرت آورد.» (سوره فتح،آیه ۹۲)