به جای مقدمه
با یک سؤال شروع میکنم! چرا با این حجم از فعالیت گروههای جهادی، نمیتوانیم ادعا کنیم پیشرفت جدی و قابل توجهی در مناطق بهوجود آمده است!؟ البته واضح است اتفاقات پربرکتی در گوشه و کنار کشور به همت بچههای جهادی میافتد؛ منظورم یک پیشرفت اساسی و همهجانبه است.
تلخ اما عبرتآموز
اجازه بدهید پاسخ این سؤال را با خاطرهای بگویم. اولین اردوی جهادی که من شرکت کردم، در دو روستای استان هرمزگان بود. تشکیلات اردو کاملاً حرفهای و کاربلد بود و قسمتهای اردویی، فرهنگی، آموزشی و.. هر کدام در کارشان خبره بودند. فعالیت خوبی هم داشتیم؛ مدرسه روستا را تعمیر کردیم، مسجد بازسازی شد، چندین سرویس بهداشتی، خانه عالم، فعالیتهای فرهنگی آموزشی برای بچهها و… از دیگر مواردی بود که انجام دادیم و بارضایت کامل و حس بسیار خوبی از منطقه بازگشتیم.
این سیر ادامه داشت و در اردوهای جهادی دیگری به همین ترتیب شرکت داشتم تا اینکه دو سال بعد، گذرم به آن دو روستا افتاد و با صحنه عجیبی روبهرو شدم؛ یکی از روستاها متروکه شده بود و دیگری خالی از جوانان!! (جوانان بهخاطر اشتغال، بهکلی از روستا مهاجرت کرده بودند.) بهتزده شدم و حس یک فرد شکستخورده به من دست داد. بعد از این دیدم بقیه دوستان هم در جلسات گروههای جهادی به این معضل – خالی از سکنه شدن- اشاره میکنند اما روند کارها به همان روال معمولی است.
…و هجرت کردیم
تصمیم گرفتیم طرح جدیدی دراندازیم که کلیدواژه اصلی آن «هجرت» بود. اولاً هجرت از قالب کنونی و تعریفی که از گروه جهادی و کار جهادی داشتیم. ما کار جهادی را وقتی موفقیتآمیز تعریف کردیم که منجر به «پیشرفت» در زندگی و واقعیت آن روستا شود و ثانیاً هجرت به قلب روستاها و حضور واقعی در کنار مردم و جوشیدن با آنها و ارتباط مستمر داشتن با اهالی روستا باشد.
شدیم «جهادی اقتصادی»!
بر این اساس
ما متوجه شدیم برای اینکه هر بوم و منطقهای بتواند به حدی از پیشرفت برسد، گره کار در حوزه اشتغال و اقتصاد است؛ چیزی که در بحث گروههای جهادی از آن کاملاً غافل بودیم. همین الان هم در تشکیلات بسیاری از گروههای جهادی، بخش عمرانی، فرهنگی، آموزشی، بهداشتی و… تعریف شده است اما خبری از بخش اشتغال و اقتصاد نیست و متخصص آن را نداریم.
در گام اول، کارگروه اقتصادی تشکیل دادیم و به بررسی ظرفیتهای دهستان در پهنه استان هرمزگان پرداختیم. سعی کردیم تیم از نظر دانش فنی، بومی و تخصصی سطح قابل قبولی داشته باشد. در انتها به سه محصول قابل سرمایهگذاری رسیدیم: سیر، خرما و آلوئهورا؛ که در ادبیات اقتصادی به اینها میگویند رسته (به این معنی که بایستی زنجیره ارزشی محصول را کامل نگاه کرد) بعد از این به دلایل مشخص و کارشناسی شدهای، تصمیم گرفتیم بر روی محصول آلوئهورا متمرکز شویم. جالب است بدانید که یکی از خاستگاههای آلوئهورا در دنیا همین استان هرمزگان است! در تراز تجاری آمریکا، وزن آلوئهورا چیزی در اندازه وزن نفت است؛ چون مشتقات متنوع و فوقالعادهای دارد و در حوزههای مختلف غذایی، پزشکی، بهداشتی و… کاربرد دارد.
این در حالی بود که مردم منطقه توجه خاصی به کشت این محصول نداشتند. خودمان وارد میدان شدیم تا به مردم نشان دهیم آلوئهورا چقدر ظرفیت تجاری خوبی دارد. کار را با مزرعه کوچکی – در دمای ۶۰- ۷۰ درجهای میناب- شروع کردیم و بعد از یک سال، مردم و دهیاران را آوردیم پای مزرعه تا ببینند میشود و میتوانیم. به این ترتیب امروز در مساحتی به اندازه ۳۰ هکتار، آلوئهورا زیر کشت رفته است. ویژگی اصلی کار ما، تلفیق علم و عمل بود.
تیمِ کاربلد
ناگفته پیداست که بدون اطلاعات دقیق و کارشناسی نمیتوان به بازار ورود کرد. چه اینکه کار اقتصادی بسیار عینی و ملموس است و هرگونه موفقیت یا ضرر در آن بهطور محسوسی در زندگی مردم تأثیر میگذارد. خصوصاً اینکه کار اقتصادی بخواهد به نام یک گروه جهادی صورت گیرد و معمولاً در مناطق مستضعف انجام میشود. بنابراین داشتن یک بدنه کارشناسی، فنی و جهادی جزو واجبات هر گروهی برای ورود به این حوزه است.
ثمرات جهاد
امروز به واسطه کشت آلوئهورا، با گروههای جهادی مختلف از ۱۵ استان کشور ارتباط گرفتیم و شبکه تولید و توزیع طراحی کردهایم. در حوزه فروش، توانستهایم صادراتمان را به کشورهای روسیه و عراق راه بیندازیم و در حال ایجاد خط صادراتی به کشور عمان هستیم. ما به این نتیجه رسیدهایم که مقوله اقتصاد کشاورزی در کشور با کاستیهای مختلفی روبهروست که یکی از مهمترین آنها نبود چیزی بنام نهاد تأمین است. نهاد تأمین ساختاری در اقتصادهای پیشرفته است که خدمات ویژهای به تولیدکننده و بازار ارائه میدهد و به این ترتیب قوام و توسعه تولید را تضمین میکند.
پایانی برای شروع
در آخر اینکه اعتبار گروههای جهادی پیش مردم خیلی بالاست و در هر روستا و منطقهای وقتی مردم میفهمند شما جهادی هستید، به چشم دیگری نگاهتان میکنند. این اعتبار و سرمایه را میتوان به بهترین وجه در جهت پیشرفت واقعی و ملموس همان مردم به کار گرفت و از ظرفیتهای پیدا و پنهان مناطق در این راستا استفاده کرد. فقط لازم است در رویکردمان و نگاهمان به کار جهادی، بازنگری کنیم و خود را سربازی در میدان«جنگ اقتصادی»بدانیم.